ييپ و يانکه خانه خاله ميس هستند. آنان در حياط بازي کرده اند. بستي خورده اند. شامشان را نيز آنجا خورده اند. هويج، گوشت و پودينگ و باز هم پودينگ. به آنان خيلي بيشتر از خانه خوش گذشته است. خاله ميس مي گويد: خب، حالا شما بايد به خونه برين. ديگه وقت رفتنه. من شما را با تراموا به خونه مي رسونم. ييپ خواب آلود مي گويد: باشه. يانکه هم خواب آلود مي گويد: باشه. خاله ميس مي گويد: شماها خسته اين، مگه نه؟ ييپ و يانکه مي گويند: بعله. خاله ميس مي پرسد: مي خواين اينجا بخوابين، توي تخت بزرگ؟ ييپ و يانکه ناگهان خيلي سرحال مي پرسند: يعني مي تونيم توي تخت بزرگ بخوابيم؟ خاله ميس مي گويد: از نظر من که اشکالي نداره. اما ييپ، من بايد به مامانت زنگ بزنم. به مامان تو همين طور يانکه. خاله ميس به مادر ييپ و مادر يانکه زنگ مي زند. و مي گويد: اجازه دارين اينجا بخوابين. سپس آنان به سمت تخت بزرگ مي روند. بدون لباس خواب. اما هوا خيلي گرم است و مشکلي ايجاد نمي شود. خاله ميس مي گويد: شب بخير. ييپ و يانکه مي گويند: شب بخير. خاله ميس مي رود. ييپ مي گويد: خوابيدي؟ يانکه مي گويد: نه، تو چطور؟ ييپ مي گويد: منم نه. اينجا پشه داره. يانکه مي گويد: آره، نيش مي زنن. من مي رم بزنمشون. و يانکه دور اتاق مي چرخد و با برس مو آنها را مي زند. ييپ هم دور اتاق مي دود و بالش را تکان مي دهد. هر دو جيغ مي کشند و ذوق مي کنند. خاله ميس داخل اتاق مي آيد و مي گويد: اينجا چه خبره؟ ييپ مي گويد: پشه ها. خاله ميس مي گويد: اوخ. پس براي هر دوتاتون کرم ضد پشه مي زنم. يه ذره روي بيني ييپ و يه ذره روي بازوي يانکه. حالا برين بخوابين و ديگه سر و صدا نکنين. ييپ و يانکه مي روند بخوابند. و پشه ها فکر مي کنن اين بچه ها را نيش نمي زنيم. آنها خوشمزه نيستند. بوي کرم ضد پشه مي دهند.
Labels: ییپ و یانکه