Monday, July 23, 2007
رنگين کمان بی رنگ
ـ وای چه عالی. فداش بشم که می خواد بره تلويزيون. برنامه چه ساعتی شروع می شه؟
ـ برنامه ساعت يازده و نيم به وقت شما شروع می شه ولی بچه ها را ساعت دوازده می آرن تو.
ـ خب اون وقت بچه ها چی کار می کنن؟
ـ بچه ها خودشون رو معرفی می کنن, بعد هر برنامه يه موضوعی داره که در موردش با بچه ها صحبت می کنن و ازشون سوال می کنن.
ــ حتما خيلی خوشحاله.
ــ آره, خيلی. يادته پارسال دستش را مثل ميکروفن می کرد, می پرسيد اسم شما چيه؟ تقليد خاله سارای رنگين رو می کرد.
ــ آره, آره. قربون عروسکم برم که می خواد بره جلوی دوربين. فقط يه لباس خوش و آب رنگ بپوشه که من راحت بين بچه ها تشخيصش بدم. آنتن که نداريم بايد از طريق اينترنت ببينمش.
ــ می خواست پيرهن آبی آسمانيش رو بپوشه.
ــ اون خيلی قشنگه. خيلی هم بهش می آد.
ــ اما گفتن دخترا لباس رکابی نپوشن.
ــ نه بابا. يعنی تن يه دختر چهار ساله هم تحريک کننده است.
ــ ظاهر ا هست. اينا به جای ديدن معصوميت بچه ها به چيزای ديگه نظر دارن. تازه بزرگترا که بايد روسری سرشون کنن.
ــ چی می گی؟
ــ باور کن. خلاصه قرار شد پيرهن صورتی بپوشه. چون اگه آبی رو بپوشه, ممکنه بگن بايد روسری سرش کنه يا لباسش رو عوض کنه که اون وقت مسلما ناراحت می شه و از برنامه هيچی نمی فهمه.
ــ شناسنامه اش رو هم ببرين. يهو ديدی به قدش نگا کردن گفتن بزرگه بايد روسری بذاره.
ــ گفتيم چهار سالشه. ولی آره برای اطمينان بد نيست همراهمون باش. هر چند که بعيده بهش توجه کنن.
Labels: آلاله من