Thursday, June 24, 2004
ديروز وقتي از دهان شاپرک بهاري تکه کاغذي را که از مجله کنده بود، در آوردم و او از سر عصبانيت گريه کرد. شاپرک برفي رو به برادرش گفت: «ببين داداش، اگه گريه کني حاضر مي شم مي رم کودکستانا! »
Friday, June 18, 2004
Sunday, June 06, 2004
تندري است
در ترمه تاراي تنم
توفان مي تپد
در تمامي پيکرم
تاب مي آورم
در تب تمناي تو
تا بتابي
بر تارک پيراهنم