Thursday, July 31, 2008
اون تهرون تهرون که می گن
آقای میم می گوید: کافرالله اختراع امیره. و رو به آقای ف می کند و می گوید: آقا کپی رایت روعایت کنین. آقای ف با شنیدن نام امیر اخمی می کند و می گوید: اسم اونو جلوی من نیار, لطفا.
عمه همسرآقای ف که کمی دورتر از جمع نشسته تا پاهایش را روی مبل دراز کند, در حالی که زانوهایش را می مالد, می گوید: وا چرا مادر, امیر شوهرخواهرته.
آقای ف می گوید: بود.
عمه خانم می پرسد: یعنی چی؟
آقای ف می گوید: از وقتی خواهرم مرد, جز خوبی به این مرد کاری دیگه ایی نکردیم, ولی چی ؟ اومده تقاضای ارث کرده. شکایت نامه تنظیم کرده. تن مادر پیر منو لرزونده. مادرم آخر عمری باید خونه اش را بفروشه بره اجاره نشین بشه.
عمه خانم می گوید: به حق چیزای نشنیده.
آقای ف می گوید: بعله, همین امیر که پدر ما زیر دست و بالش گرفت و اون همه کمکش کرد, حالا این جوری می کنه.
عمه خانم می گوید: خب مادر, شماها نمی تونین پول جور کنین, سهم اونو بدین؟
آقای ف می گوید: هیچ کدوممون این قدر پول نقد نداریم. پول مون تو کاره. خونه را هفتصد میلیون قیمت گذاشته کارشناس. حالا شما بگو شش صد تا. دو تا پسریم با دو تا دختر که سهم اونا رو هم می شه یه سهم. هر سهمی دویست میلیون که مال دخترا می شه صد تا.
بنا بر صحبت های آقای ف در مذمت اسلام سنتی, می پرسم: برای دختر نصف سهم پسردر نظر می گیرین؟
آقای ف می گوید: بعله. قانون نصف تعیین کرده. برای چی مساوی بدیم؟ اصلا ببینم پدر شما بعد از صد و بیست سال به شما به اندازه برادرتون سهم می ده؟
می گویم: عقیده و عمل دیگران از جمله پدر من معیار مناسبی برای سنجش اصول نیست. فرض کنین پدرمن معتقد به اسلام سنتی باشه در اون صورت عملش با شما که به اسلام مدرن عقیده دارن مسلما فرق می کنه. هر چند که برای اطلاعتون بد نیست بگم حدود بیست سال پیش که مادربزرگم خونه اش رو فروخت تا سهم بچه هاش رو بده, پدرم و عموهایم نخواستند سهمی بیشتر از خواهرهاشون داشته باشن و پول خانه, مساوی بین همه تقسیم شد. و تازه اون سهم مساوی رو هم به خواهری که نیاز بیشتری داشت, بخشیدن.
آقای ف, بی توجه به اظهار عقیده چند دقیقه قبلش, از تساوی حقوق زن و مرد دفاع می کند و می گوید: البته واقعا هم باید این طور باشه. منم فکر می کنم باید سهم مساوی به دختر و پسر داد ولی خب قانون چیز دیگه ایی می گه ... .
Labels: سفر به ایران