Wednesday, February 06, 2008
عافیت باشه
شاپرک با غرورجزییات نقاشیش را برایم شرح داد. و بعد نقاشی را روی میز پدرش گذاشت تا به او نیز نشان دهد. گفتم: خیلی قشنگ بود. گلم حالا می تونی منو بکشی.شاپرک بهاری قاطعانه گفت: نه و ادامه داد: تواگه نقاشی می خوای باید خودت بکشی. برای این که هرکسی باید کارخودش را بکنه.
***
به شاپرکها شب بخیر گفتم و چراغ را خاموش کردم. همین که از اتاق بیرون آمدم, عطسه ایی کردم. شاپرکها گفتند: عافیت باشه. شاپرک بهاری از برادرش پرسید: می دونی عافیت باشه یعنی چی؟
شاپرک برفی: نه, نمی دونم. شاپرک بهاری: فکر کنم یعنی جلوی دهنتو بگیر.
Labels: شاپرک بهاری, شاپرکها