Tuesday, February 28, 2006
k3
گروه K3 متشکل از سه دختر بلژيکي به نام هاي کارن، کريستال و کاتلين يکي از موفق ترين و محبوب ترين گروه هاي موسيقي کودکان است. بيشتر ترانه هاي شاد و زيباي اين گروه به زبان هلندي* و برخي نيز به زبان فرانسه است.
Oya Lélé يکي از موفق ترين ترانه هاي آنها
Kumba he ترانه محبوب شاپرکها
* بلژيک شامل دو بخش فرانسه زبان( walonie) و هلندي زبان( vlanderen) مي شود.
Labels: موسیقی
Friday, February 24, 2006
خانه دوست
حالا پس از گذشت سالها از روزهاي نوجواني و با پيشرفت علم و تکنولوژي باز هم دوستي دارم که فقط از طريق نامه با هم در ارتباطيم، اين بار نامه هاي الکترونيکي و نه به جبر مقررات که به اقتضاي فاصله چند هزار کيلومتريي که با هم داريم.
اگر چه هر روز به خانه او سر مي زنم، خانه ايي که در آن با مطالعات، تجربيات، اتفاقات روزمره، خاطرات، عکس، موسيقي و ... از دوستانش پذيرايي مي کند، اما اين دوست عزيز را هنوز نديده ام. با اين حال در اين سه سال و اندي که مي شناسمش، حضور پرمهرش در زندگيم محسوس بوده است. در اين مدت ما با هم آرزو کرده ايم و با هم شاهد تحقق آرزوهايمان بوده ايم. با هم شاد بوده ايم و گاه با هم گريسته ايم. با هم رشد و موفقيت فرزندانمان و مشکلاتشان را تجربه کرده ايم، با هم مشورت کرده ايم، راه حل جسته ايم، آموخته ايم و ... در يک کلام همراه هم بوده ايم.
چهار سالگي خانه پر صفايش را به او که کسي نيست جز شراره عزيز تبريک مي گويم.
به دوست خوب ديگرم نيز که چند روز پيش سايتش چهار ساله شد، تبريک مي گويم. دوستي که او را از طريق شراره شناختم، دوستي که قالب شيداي شاپرک را درست کرد، دوستي که محبتش بي حساب است، دوستي که کمکش بي دريغ است، دوستي که اسمش مهران مهر افشان است.
Thursday, February 23, 2006
من، شاپرکها و بارون
مي گفتم: رو گنبد و ... او ادامه مي داد: کبود. بعدتر مي گفت : رو منقل.
مي گفتم: لک لک ناز قندي / يه چيزي بگم نخندي، شاپرک برفي با شيطنت مي گفت: مي خندم و مي زد زير خنده.
هنوز هم شاپرک برفي به جاي منبر مي گويد:« منقل» و هنوز هم بخش مورد علاقه اش «يه چيزي بگم نخندي» است.
حالا براي شاپرک بهاري هم اين شعر را مي خوانم. بارون مي آد ... شاپرک بهاري مي گويد: جرجر.
- رو گنبد و ... مي گويد: جرجر
- لک لک پير و خسته
بالاي منار نشسته
مي گويد: چرا لکلکه بالاي منار نشسته؟
- لک لک ناز قندي
يه چيزي بگم نخندي
مي گويد: لک لک نازه. خيلي نازه.
وقتي که مي پريدي
تو زهره را نديدي؟
مي گويد: نه نديدم و سپس از من مي پرسد: تو نديديش؟
چند روز پيش که باز برايش اين شعر را مي خواندم، به عادت هميشه بعد از بارون مي آد مکث کردم تا شاپرک ادامه دهد جرجر. اما شاپرک بهاري گفت: بارون نمي آد جرجر. گفتم: رو گنبد و ... شاپرک تکرار کرد: بارون نمي آد جرجر. و وقتي من به خواندن شعر ادامه دادم، شاپرک بهاري به کنار پنجره رفت، پرده را کنار زد تا نور خورشيد به داخل اتاق بتابد و گفت: گفتم بارون نمي آد جرجر.
Tuesday, February 14, 2006
Je ne vous oublie pas
Wednesday, February 08, 2006
ادبانه
حدس زدم از گوشه و کنار چيزي برداشته و به دهان گذاشته، از اين رو گفتم: تف کن.
اما شاپرک بهاري گفت: نه، آب بده بخورم. تف ادبانه نيست.
**
من: گلم وقت خوابه، بيا بخواب.
شاپرک بهاري: الان خوابم نمي آد، بذار خستگيم گنده بشه، بعد.
Labels: شاپرک بهاری, شاپرکها
Tuesday, February 07, 2006
Monday, February 06, 2006
شستن لباس عروسک
يانکه لباس مي شويد. او بايد دو تا از پيراهن هاي عروسکش را بشويد. همين طور دو تا شلوار و تعداد زيادي جوراب را. همه آنها متعلق به عروسکش هستند. ييپ مي پرسد: منم مي تونم لباس بشورم؟ يانکه مي گويد: فقط چند دقيقه. خوب بشور، به اين ور اون ور آب نپاش. يانکه يک تشت دارد. در آن پودر مي ريزد. وقتي لباسها تميز شوند، بايد آنها را آب بکشد و سپس روي بند آويزان کند. او گيره لباس هم دارد. ييپ مي گويد: منم مي تونم آب بکشم؟ يانکه مي گويد : نه. بايد خودم اين کار را بکنم. و لباسها را خيلي مرتب روي بند آويزان مي کند. اما واي، ييپ گيره هاي لباس را برمي دارد و مي رود. او عصباني است. براي اين که اجازه نداشته است، کمک کند. ييپ مي گويد: منو بگير، منو بگير. يانکه با سرعت به دنبال ييپ مي دود ، او را مي گيرد و سعي مي کند گيره هاي لباس را از او بگيرد. اما ييپ يک گيره را بر مي دارد و به بيني يانکه مي زند. يانکه جيغ مي کشد: آي، آي و زود آن را از بيني اش بر مي دارد. حالا آنان باهم حسابي دعوا مي کنند. مادر مي آيد و مي گويد: چکار مي کني، ييپ؟ گيره ها را زود به يانکه بده. ييپ اين کار را مي کند. و يانکه به پهن کردن لباسها ادامه مي دهد.
مادر مي گويد: آفتاب مي تابه. لباسا خيلي زود خشک مي شن و اون وقت تو لباساي قشنگ و تميزي داري. اما ييپ عصباني است. او زبان درازي مي کند. ييپ شيطون!
Labels: ییپ و یانکه
Saturday, February 04, 2006
خونه Sponge bob
من: گلم چي دوست داري، بيارم بخوري؟
شاپرک برفي: خونه sponge bob.
من: خونه sponge bob چيه؟
شاپرک برفي: خونه sponge bob ديگه.
من: مي پرسم چي مي خواي بخوري؟
شاپرک برفي با بي حوصلگي: خب آناناس ديگه.
Friday, February 03, 2006
Hung up
يکي از ترانه هاي مورد علاقه شاپرک برفي Hung up است. با علاقه به اين ترانه گوش مي دهد و معمولا پس از پايانش مي گويد: يادته وقتي مدانا اينو مي خوند، چه لباس قشنگي پوشيده بود، تمام لباسش برق مي زد.
Labels: موسیقی